- مرور کردتن
- سرسری خواندن تند خواندن
معنی مرور کردتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گذشتن عبور کردن، کتاب و رساله ای را سریعا مطالعه کردن
گرم کردن، گرم مزاج کردن: و آتش لعل او به دی نه شگفت گر مزاج هوا کند محرور. (مسعود سعد)
فریب دادن، خود خواه کردن گول زدن فریفتن، متکبر کردن: (الا ای یوسف مصری، که کردت سلطنت - پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی ک) (حافظ. 307)
قتل سیاسی با اسلحه
تکبر داشتن نخوت داشتن
به مرمر افتادن
نگارندن با نگاره آراستن
پرحرفی وراجی عر زدن
Assassinate
убивать
ermorden
вбивати
zamordować
assassinar
assassinare
asesinar
assassiner
vermoorden
membunuh
हत्या करना
suikast yapmak
হত্যাকাণ্ড করা
قتل کرنا